شبیه ساقه ای که میروید
به ریشه اش دروغ میگوید
تو آن گلی که ریشه ویران کرد
من عاشقی که عشق میداند
نه اینکه از کتاب میخواند
جهنمت بهشت حیران کرد
خزان تو بهار عریان کرد
حیرانم چه بر سر دلم گذشته
ای جانم غیر تو آرزو نکردم
می دانم به قلب من خدای عشقی
آه دردیست که با تو گفتگو نکردم
اگر چه سایه ها نمیماند
غم گلایها نمی ماند
هر آنچه را خدا نوشت میسازم
اگر چه دردها نمیمیرند
که رنگ انتظار میگیرند
من از دروغ تو بهشت میسازم
…
دانلود آهنگ حیران از رضا شکری
نظرات