سه دوست صميمي به نام هاي امير، احمد و آرسين، كه اولي بساط فالگيري، دومي عكاسي و سومي واكسي دارد، زندگي فقيرانه اي دارند. آن سه با دختر نابينائي به نام گلي، كه با سنجاق فروشي امرار معاش مي كند، آشنا مي شوند. آنها خود را آدم هاي ثروتمندي معرفي و از گلي مراقبت مي كنند. امير به گلي قول مي دهد كه هزينه ي معالجه ي چشم او را فراهم كند. او و احمد به هر دري مي زنند، اما موفق نمي شوند.
نظرات