لاله دختر سرگردانی است که پس از دزدی در ایستگاه راه آهن دستگیر می شود و به افسر پلیس قول می دهد که پس از آن از راه ثواب زندگی کند. جوان کارگری به نام پرویز می کوشد لاله را به ازدواج با خودش راضی کند. اما لاله از این که باید از مادر و پدر دایم الخمرش مراقبت و سرپرستی کند با پیشنهاد ازدواج مخالف است. مالک خانه ای که خانواده ی لاله در خانه ی او سکونت دارند، پدر لاله را راضی می کند که به ازدواج دخترش با عباس رضایت دهد. یکی از آدم های عباس، که در امور خلاف دست دارند، با متهم کردن لاله به جیب بری او را به زندان می اندازد و…
نظرات