مش رجب خارکن (کهنموئی) مرغی می یابد که تخم طلا می گذارد. جواهرفروشی (محمود بهرامی) می کوشد با فریب دادن همسر دوم مش رجب (پروین سلیمانی) مرغ را از چنگ او درآورد. اما قبل از آن سعید (همایون) و سعد (بهمن مفید)، پسران مش رجب، مرغ را سر می برند و دل و جگر آن را می خورند. آن دو راهی سفر می شوند و یکدیگر را گم می کنند. سعد به شهری وارد می شود و به عنوان حاکم شهر برگزیده می شود، و سعید در مسیر خود مقداری سکه ی طلا می یابد که زنی (پروین ملکوتی) و کنیزش (شهناز) سکه های او را می ربایند. او یک کلاه و چوب جادویی پیدا می کند. سعد موقع شکار با مهتاب (مرجان)، دختر امیر شهری دیگر، آشنا می شود و …
نظرات