مریم همسر مرتضی پاچناری، نازا است. جمال، برادرزادة مرتضی، در فکر تصاحب ثروت او است، و برای رسیدن به مقصود خود دختری به نام هما را سر راه او قرار میدهد. مرتضی، به تدریج، به هما انس میگیرد، و با او قرار ازدواج میگذارد. مریم و خدمتکارش کوکب برای خنثی کردن نقشهای هما و جمال دست به کار میشوند؛ اما کاری از پیش نمیبرند…
نظرات