زینل مرد جوانی است که لکنت زبان دارد. کارش عکس گرفتن برای روزنامه و قصه نوشتن برای مجلات است. زینل همه فکر و توجهش به منشی شرکتی است که در برابر آپارتمان کوچکش قرار دارد. زینل آنقدر شیفته است که سرانجام دختر را ربوده و او را در یک خانه متروکه در خارج از شهر زندانی میکند. کوششهای دختر برای فرار نتیجهای نمیدهد تا اینکه یکبار زینل با حمله دختر روبرو شده و به شدت مجروح میشود. زینل دختر را با زحمت گرفتار کرده و زندانیش میکند و خود را به کلینیک میرساند و …
نظرات