رضا و مادرش ماه بانو با خانواده حسین، موسوم به خان بابا، همدم و مونس هستند. رضا اوقاتش را با چنگیز، پسر خانواده، می گذراند و به خواهر او مینو علاقه دارد. خان دایی موافق این وصلت است، اما خان بابا مخالفت می کند و محمود، پسر اکبرخان را برای ازدواج با دخترش در نظر گرفته است. وقتی مینو اعتراض میکند یکی از جوانهای خانواده به نام هوشنگ را به عنوان نامزد او معرفی می کنند. هوشنگ، که از آمریکا بازگشته و در خارج، خود نامزد دارد، به کمک خان دایی رضا را ترغیب می کند که بر علاقة خود به مینو پافشاری کند. عاقبت خان بابا و چنگیز رضایت می دهند که مینو و رضا ازدواج کنند.
نظرات