غلامحسین خان (60 ساله) و زینت (50 ساله) که تا پای سفره عقد رفته و بعد از هم جدا شده اند، به سبب حادثه ای به مخالفت با یکدیگر می پردازند. دختری از غلامحسین خان پرستاری می کند که مورد علاقه راننده ی زینت است. هر یک از آن ها خود را فرزند اربابشان معرفی می کنند. غلامحسین خان و زینت هر یک سعی می کنند با نزدیک کردن پرستار و راننده اش به همدیگر کار را به ازدواج بکشانند تا بعداً ادعا کنند که فرزند او با راننده ی این یکی و یا پرستار آن یکی ازدواج کرده و بدین ترتیب طرف مقابل را تحقیر کند.اما راننده و پرستار واقعاً عاشق هم می شوند و…
نظرات