رضا با فاطمه قرار ازدواج می گذارد. امیر، پدر رضا، که راننده ی اتومبیلهای راه سازی است، برای تأمین هزینه مراسم عروسی فرزندش با گروهی خلافکار، که توسط مردی افلیج و آهو اداره می شود، تماس می گیرد تا محموله ی هرویین را تحویل گرفته و به رئیس گروه برساند. امیر، که گمان می کند تحت تعقیب مأموران پلیس قرار گرفته، هرویین ها را دور می ریزد، و در روز مراسم عروسی , امیر به دست افراد گروه کشته می شود و…
نظرات