يك روستايي جوان به نام نادر به گلنار، دختر كدخدا، علاقه دارد، اما كدخدا مخالف ازدواج آن دو است، و تصميم دارد دخترش را به عقد مباشر درآورد. مباشر و رمال روستا عليه نادر توطئه مي كنند، اما بين آن دو، كه كارشان سركيسه كردن اهالي است، اختلاف مي افتد. رمال به دست مباشر كشته مي شود، و مباشر نادر را به عنوان قاتل معرفي مي كند و باعث مي شود كه او روستا را ترك كند…
نظرات